روانشناسی

روانشناسی کودکان،زوج درمانی،سبک زندگی برتر

روانشناسی

روانشناسی کودکان،زوج درمانی،سبک زندگی برتر

۲ مطلب در بهمن ۱۴۰۰ ثبت شده است

اضطراب جدایی

اضطراب جدایی،اضطراب شدیدو نامناسب با سطح رشد فرد است،در رابطه با جدایی از منزل یا کسانی که فرد به آن ها دلبستگی دارد.در واقع با سن و موقعیت فرد همخوانی ندارد.کودکان هنگام جدایی یا دوری از مادر احساس ناراحتی و اضطراب می کنند.این ترس و ناراحتی اضطراب جدایی خوانده می شود.معمولا مادران سعی در وابسته نمودن کودکان به خویش دارند و به واکنش های عاطفی آن ها نسبت به جدایی پاسخ می دهندکه در طولانی مدت و در هنگام وارد شدن به محلی ناآشنا یا تغییر مکان بدون حضور مادر،دچار حالت اضطراب جدایی می شود.این وابستگی می تواند به خانه یا محیط های آشنا هم باشد،گاهی در بچه ها هنگام جدا شدن از مادر حتی نشانه هایی از هراس هم دیده می شود که فراتر از آن چه که از سطح رشد آن ها انتظار می رود می باشد.

گذر از این مرحله رشد تا اندازه ای به خلق و خوی کودک و نیز مهارت های فرزندپروری والدین او بستگی دارد.حالت استیصال یا درماندگی کودک شیرخوار به هنگام جدایی از موضوع دلبستگی خود از 8 تا 9 ماهگی به بعد،پدیده ای بهنجار است.در حقیقت اضطراب جدایی به عنوان مرحله ای طبیعی از رشد نوزاد برای نخستین بار در 7 ماهگی رخ می دهد و در 10 تا 18 ماهگی به اوج خود می رسد ودر 3 سالگی از بین می رود.اما بعضی از کودکان حتی در سنین بالاتر هم از جداشدن از والدین خود می ترسند.ترس این کودکان دیگر اضطراب جدایی طبیعی تلقی نمی شود بلکه اختلال اضطراب جدایی خوانده می شود.اختلال اضطراب جدایی به صورت یک نگرانی بیش از اندازه درباره جدایی های موقت خوانده می شود.

واکنش های بلافاصله کودکان نسبت به جدایی از لحاظ شدت و طول مدت بسیار متفاوتند،هر چند اضطراب جدایی پدیده ای بهنجار است،مع هذا اضطراب جدایی مرضی نیز به شیوه های متفاوتی متجلی می شود.این کودکان به شدت نگرانند که هنگام دوری از والدین خودشان یا والدینشان آسیب یا صدمه ای ببینند و یا دیگر نتوانند یکدیگر را پیدا کنند.در هنگام جدایی یا پیش بینی جدایی احتمالی،این کودکان شدیدا نگران می شوند و حتی گاه علائم جسمانی پیدا می کنندو از شکم درد،سردرد یا حالت تهوع شکایت می کنند.

آشکارترین نشانه استیصال جدایی می تواند به صورت وحشت زدگی واقعی نمایان شود.گاهی این واکنش به صورت خشم کاذب جلوه گر می شود،خشمی که مبین بروز اضطراب است.در این مواقع،کودک به شخص مورد دلبستگی خود می چسبد و دل مشغولی اصلی و مداوم وی حضور اوست.کودک،امتناع اضطراب آمیز خود را هنگام سپرده شدن به پرستار یا جدایی های دیگر آشکارا نشان می دهد و این امتناع گاهی با حالت تهوع همراه است.لیکن این اضطراب را وقتی می توان یک نشانه مرضی محسوب کرد که به محدود شدن فعالیت های کودک منجر شود یا مانعی در راه سلامت هیجانی وی ایجاد کند.

اضطراب جدایی مرضی از سنین پیش دبستان بروز می کند و ممکن است سالیان دراز پابرجا بماند.چنین اضطرابی در هر موقعیتی که احتمال جدایی وجود دارد،شدیدا برانگیخته می شود و فرد را بر آن می دارد تا از موقعیت هایی که مستلزم جدایی هستند اجتناب کند.

در اغلب موارد اختلال پس از یک رویداد تنیدگی زا مانند مرگ یکی از اعضای خانواده یا یک حیوان مانوس خانگی،یک بیماری شخصی یا بیماری یکی از اعضای خانواده و تغییر محیط مانند تغییر مدرسه یا منزل بروز کرده است.

بالبی گزارش می کند که دلبستگی های توام با اضطراب با سابقه جدایی های واقعی به ویژه قبل از سه سالگی همبسته اند.

  • ضحا شیرازی

پراشتهایی عصبی/جوع

Bulimia Nervosa

اختلال پرخوری به عکس روان بی اشتهایی،مفهوم بالینی بسیار جدیدتری است.ضوابط تشخیص مبتلایان به پرخوری بسیار شبیه به ضوابط مبتلایان به روان بی اشتهایی است با این تفاوت که وزن بهنجار خود را حفظ می کند.

اختلال پرخوری بر اساس برانگیختگی ناگهانی،مقاومت ناپذیر و مهار نشدنی نسبت به خوردن مشخص می شود.مدت زمان آن محدود است و از چند دقیقه تا حدود یکساعت طول می کشد.مقدار غذایی که بیمار در خلال این مدت مصرف می کند آشکارا بیش از مقداری است که بسیاری دیگر از افراد در همین مدت و شرایط توانایی خوردن آن را دارند.بیمار معمولا توانایی مهار این بحران را ندارد و نمی تواند خوردن را متوقف کند و تا آن جا که ممکن است به پنهان کردن رفتار خود بپردازد.معمولا به انتخاب غذاهای شیرین،نرم و با کالری زیاد مانند بستنی و شیرینی گرایش دارد.

وزن افراد مبتلا به پرخوری به رغم نوسان های قابل ملاحظه در طیف بهنجار باقی می ماند.اما گاهی نیز وزن برخی از بیماران تا حدی کاهش می یابد که واجد ضوابط تشخیص روان بی اشتهایی می شوند و گروهی دیگر از آن ها به علت پرخوری دچار فربهی می گردند.

پراشتهایی عصبی از خیلای جهات نمایانگر شکست تلاش های بیمار در دستیابی به وضعیت بی اشتهایی عصبی است.هدف بیماران در هر دو اختلال لاغری مفرط است.اما در پراشتهایی عصبی بیمار در مقایسه با بیماران مبتلا به نوع محدود کننده بی اشتهایی عصبی کمتر می توانند حالت نیمه گرسنگی یا گرسنگی شدید را به طور پیوسته حفظ کنند و در مواردی به پرخوری دست می زنند.

پرخوری های ناخواسته منجر به اقدامات ثانویه ای برای اجتناب از افزایش وزن مورد هراس بیمار می شودکه برای این منظور رفتارهای جبرانی مختلفی از جمله پاکسازی یا ورزش های مفرط انجام می شود.

برخلاف بیماران بی اشتهایی عصبی،این بیماران ممکن است وزن طبیعی خود را حفظ کنند.

پراشتهایی عصبی شایع تر از بی اشتهایی عصبی است.همچون بی اشتهایی عصبی،پراشتهایی عصبی نیز در زنان بسیار شایع تر از مردان است،ولی سن شروع آن در دوره شروع آن در دوره نوجوانی دیرتر از سن شروع بی اشتهایی عصبی  است.

میزان بروز آن در مردان یک دهم میزان بروز آن در زنان است.اختلال پرخوری در خلال نوجوانی و اغلب در افرادی بروز می کند که تصمیم گرفته اند مسئله اضافه وزن خفیف یا مزمن خود را رفع کنند.

  • ضحا شیرازی